دایگیلغتنامه دهخدادایگی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص ) دایگانی . حضانت . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). کار دایه . شغل دایه : چون کودکان ز دایه و مامک ز بخت خوش دیدی نشان دایگی و مهر مامک
دایگیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهشیر دادن و پرستاری کودک؛ شغل و عمل دایه؛ دایهگری. دایگی کردن: (مصدر متعدی) دایه بودن؛ شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او.
دایگی کردنلغتنامه دهخدادایگی کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حضانت . (دهار). دایگانی کردن . شیردادن زنی بچه ٔ دیگری را : وز دوستی زر که بنزدیک او بودگاهیش دایگی کند و گاه مادری
دایگی کردنلغتنامه دهخدادایگی کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حضانت . (دهار). دایگانی کردن . شیردادن زنی بچه ٔ دیگری را : وز دوستی زر که بنزدیک او بودگاهیش دایگی کند و گاه مادری