لغتنامه دهخدا
ریزیدن . [ دَ ] (مص ) خرد شدن . (ناظم الاطباء). پاشیده شدن از یکدیگر. ریزریز شدن از یکدیگر. پوسیدن : تفتیت . تفتت ؛ از هم ریزیدن . متلاشی شدن . (یادداشت مؤلف ) : آن مردگان ... بریزیدند و خاک شدند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). چون همه ٔ سنگها بیفکندند آن مرغ