داود کلالغتنامه دهخداداود کلا. [ وو ک َ ] (اِخ ) نام موضعی به بار فروش (بابل ) مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 118 بخش انگلیسی ).
داود کلالغتنامه دهخداداود کلا. [ وو ک َ ] (اِخ ) نام موضعی به دودانگه ٔ هزارجریب مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 122 بخش انگلیسی ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن عیسی بن فلیته . از شرفاءمکه است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 599).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن فرقد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داود اصفهانی مکنی به ابوسلیمان محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 313).
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان . (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117).