خیمه گاهلغتنامه دهخداخیمه گاه . [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سراپرده جای . جایی که خیمه ها زنند. مِخْیَم . (یادداشت مؤلف ) (آنندراج ). || صحرا. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) محلی
خیمهفرهنگ انتشارات معین(خِ مِ) [ ع . خمیة ] (اِ.) چادر، سراپرده . ؛ ~روی آب زدن کنایه از: کار بی ثبات یا زیان آور کردن .
مخیملغتنامه دهخدامخیم . [ م ُ خ َی ْ ی َ ] (ع اِ) جای ایستاده کردن خیمه . (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). اردو و خیمه گاه و لشکرگاه . (ناظم الاطباء) : از خطه ٔ ممالک خراسا
مخیمفرهنگ انتشارات معین(مُ خَ یَّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جایی که در آن خیمه زنند، خیمه گاه . 2 - اردوگاه ، معسکر.
campsدیکشنری انگلیسی به فارسیاردوگاه ها، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن
campدیکشنری انگلیسی به فارسیاردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن