خلنگلغتنامه دهخداخلنگ . [ خ َ ل َ ] (ص ) دورنگ . ابلق . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). خلنج : کآسمان آسمانه ای است خلنگ . فرخی .تا برآید لخت لخت از کوه میغ میغگون آسمان آس رنگ از رنگ او گردد خلنگ . منو
خلنگفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) گیاهی درختچهای با گلهای سرخ، زرد، یا سفید که بیشتر در نواحی گرم میروید.۲. (صفت) [قدیمی] دورنگ و ابلق، بهویژه سیاهوسفید: ◻︎ تا برآید لختلخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری: ۶۳).