خوقیرلغتنامه دهخداخوقیر. (اِخ ) ابوبکربن محمدعارف خوقیر از عالمان مقیم مکه بباب السلام بود او راست :1 - فصل المقال فی توسل الجهال . 2 - هذاکتاب مالابدمنه . (از معجم المطبوعات ).
خوکارهلغتنامه دهخداخوکاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) معتاد. عادت شده . || همدم . مونس . (ناظم الاطباء).
خوکارهواژهنامه آزادحوکاره یا خوی کاره به معنی کسیست که بر پایه خوی کار میکند، معتاد. هر دو شکل حوکاره و خوکاره پذیرفتنی هستند حوکاره درلری امروزی کاربرد دارد
خوکارهلغتنامه دهخداخوکاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) معتاد. عادت شده . || همدم . مونس . (ناظم الاطباء).
خوکارهواژهنامه آزادحوکاره یا خوی کاره به معنی کسیست که بر پایه خوی کار میکند، معتاد. هر دو شکل حوکاره و خوکاره پذیرفتنی هستند حوکاره درلری امروزی کاربرد دارد