لغتنامه دهخدا
دخنه . [ دُ ن َ ] (ع اِ) تیرگی . (منتهی الارب ). || دارویی که دود کنند و بیمار را بدان دود دهند. عطری بود که بر آتش افکنند از بهرچشم بد. (اوبهی ). دارویی خوشبو که خانه را بدان دودکنند. (منتهی الارب ). آنچه آتش افکنند از عطریات . هرچه بر آتش افکنند. دخینه . (شعوری ج <span clas