خسفلغتنامه دهخداخسف . [ خ َ ] (ع اِ) نقصان . کمی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || مخرج آب چاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فرورفتگی و پست
خسفلغتنامه دهخداخسف . [ خ َ ] (ع مص ) بسیارشیر گردیدن ماده شتر و در زمستان زود خشک شدن آن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). منه : خسفت الناقه . || خسیف و
خسفلغتنامه دهخداخسف . [ خ ِ ] (ع ص ، اِ) ابر بسیارآب که از جانب چشمه برآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خسفلغتنامه دهخداخسف . [ خ ُ ] (ع اِ) فرورفتگی و مغاک و پستی ظاهر زمین . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خَسف . || چهار مغز و گردکان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (
خصفلغتنامه دهخداخصف . [ خ َ ] (ع اِ) کفش پاره شده ای که از کفش پاره ٔ دیگر وصله شده باشد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خصفلغتنامه دهخداخصف . [ خ َ ] (ع مص ) دوختن نعلین . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || دوختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || برهم نهادن و چسبانیدن . (منتهی الا
خصفلغتنامه دهخداخصف . [ خ َ ص َ ] (ع اِ) ج ِ خصفة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خَسَفَفرهنگ واژگان قرآنپنهان شد(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در زمين پوشاني
خَسَفَ بِـفرهنگ واژگان قرآنپنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در ز
خَسَفْنَا بِـفرهنگ واژگان قرآنپنهان کرديم(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در زمين پوش
خسفهلغتنامه دهخداخسفه . [ خ ُ ف َ ] (ع اِ) یک گردکان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خَسَفَفرهنگ واژگان قرآنپنهان شد(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در زمين پوشاني
خَسَفَ بِـفرهنگ واژگان قرآنپنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در ز
خَسَفْنَا بِـفرهنگ واژگان قرآنپنهان کرديم(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در زمين پوش
خسفهلغتنامه دهخداخسفه . [ خ ُ ف َ ] (ع اِ) یک گردکان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).