خرازلغتنامه دهخداخراز. [ خ َ ] (اِخ ) نام کوهی است این کوه را حراز و طراز و جراز هم در نسخ متعدد ضبط کرده اند. (یادداشت بخط مؤلف ) : بگذرد زود بیکساعت از پول صراطبجهد باز بیک ج
خرازلغتنامه دهخداخراز. [ خ َرْ را ] (اِخ ) احمدبن عیسی الخراز صوفی ، مکنی به ابوسعید. او را «ماه صوفیان » میگویند (قمرالصوفیه ) او تصانیف بسیار در علوم صوفیان دارد و نیز اوراست
خرازلغتنامه دهخداخراز. [ خ َرْ را ] (اِخ ) خالدبن حبان الخراز، مکنی به ابوزیداز اهل رقه بود و از گروهی حدیث شنید او مردمان را پند میداد و آنها او را می ستودند. بعضی او را از ثقا
خرازانلغتنامه دهخداخرازان . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک . واقع در 9هزارگزی شمال خاوری طرخوران و 9هزارگزی راه مالرو عمومی . این ناحیه کوهستانی و
خرازهلغتنامه دهخداخرازه . [ خ َ زَ / زِ ] (اِ) خرزه . آلت تناسل . نره . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به خرزه در این لغت نامه شود : هیزان زده بودند صف از
خرازیانلغتنامه دهخداخرازیان . [ خ َرْ را ] (اِخ ) نام فرقه ای است از صوفیان بر طریقت ابوسعید خراز. نام دیگر این فرقه ، خرازیه است . (کشف المحجوب هجویری ).
خرازیةلغتنامه دهخداخرازیة. [ خ َرْ را زی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای است از متصوفه بر روش ابوسعید خراز. خرازیان . رجوع به خرازیان در این لغت نامه شود.
خرازانلغتنامه دهخداخرازان . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک . واقع در 9هزارگزی شمال خاوری طرخوران و 9هزارگزی راه مالرو عمومی . این ناحیه کوهستانی و