خدانخواستهلغتنامه دهخداخدانخواسته . [ خ ُ ن َ خوا / خا ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) مانند خداناکرده .همواره بر سر جملات تمنی درآید. خدا نکند که چنین واقع شود. (آنندراج ). خدا نکند. خدانکرده : به رشک الفت صد مدع
خدانکردهلغتنامه دهخداخدانکرده . [ خ ُ ن َ ک َ دَ / دِ ] (ق مرکب ) خداناکرده . خدانخواسته . رجوع به خداناکرده شود : تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ٔ غمم بود از همین که خدانکرده خطا کنی .ها
دوربادلغتنامه دهخدادورباد. (فعل دعایی ، صوت ) کلمه ٔ دعا؛ یعنی خدا منع کناد و اتفاق نیفتاد. (ناظم الاطباء). به محل دعا مستعمل است مرادف خدانخواسته . (آنندراج ). حاشا! پرگست ! حاشاک ! حاشا لک ! دور از تو. برگست باد. دور باد از تو. (یادداشت مؤلف ).