حسبةلغتنامه دهخداحسبة. [ ح ِ ب َ ت َن ْ ل ِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) برای رضای خدا. کنایت از مجانی و بلاعوض است : بقات باد که عدل تو حسبة ﷲبقمع جور ببرد اقتدار آتش و آب . مسعودسعد.حسبة ﷲ نظر کن یک زمان در کار من تا رهم از منت احسان
حسبیةلغتنامه دهخداحسبیة. [ ح ِ بی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فِرَق میان عیسی و محمد(ص ). (ابن الندیم ).
حسبیةلغتنامه دهخداحسبیة. [ ح ِ بی ی َ ] (ع ، ص نسبی ) تأنیث حسبی . امور حسبیة. منسوب به حسبه . رجوع به حسبه شود.
حصبهفرهنگ فارسی عمیدنوعی بیماری عفونی که از طریق غذای آلوده منتقل میشود و به دستگاه گوارش صدمه میزند؛ تیفوئید.
حصبهفرهنگ فارسی معین(حَ بِ) [ ع . حصبة ] (اِ.) بیماری که در اثر خوردن آب ، سبزی یا میوة آلوده به وجود می آید.
حصبهفرهنگ فارسی عمیدنوعی بیماری عفونی که از طریق غذای آلوده منتقل میشود و به دستگاه گوارش صدمه میزند؛ تیفوئید.
حصبهفرهنگ فارسی معین(حَ بِ) [ ع . حصبة ] (اِ.) بیماری که در اثر خوردن آب ، سبزی یا میوة آلوده به وجود می آید.