اذکاءلغتنامه دهخدااذکاء. [اِ ] (ع مص ) اذکاء نار؛ برافروختن آتش را. (منتهی الارب ). تیز کردن آتش و چراغ را. (تاج المصادر بیهقی ). روشن کردن آتش . برکردن چراغ . || اذکاء عین ؛ دیدبان برگماشتن . (منتهی الارب ). دیدوان فرستادن .
اذکیاءلغتنامه دهخدااذکیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذکی ّ. زیرکان . مردان تیزخاطر. (آنندراج ). || پاکان .
حدیقاتلغتنامه دهخداحدیقات . [ح ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است در خیشوم حزن الخُصا. (مراصدالاطلاع ). و در معجم البلدان چ مصر حدیقا آمده است .
حدیقاتلغتنامه دهخداحدیقات . [ح ُ دَ ] (اِخ ) موضعی است در خیشوم حزن الخُصا. (مراصدالاطلاع ). و در معجم البلدان چ مصر حدیقا آمده است .