حجلهلغتنامه دهخداحجله . [ ح َ ج َ ل َ ] (اِخ ) یکی از دختران صلفحاد بود. سفر اعداد26: 33 و 27: 1 و 36: 11 یوشع 17:3 (قاموس کتاب مقدس ).
حجلهلغتنامه دهخداحجله . [ ح ِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) این کلمه در عربی بفتح حاء و فتح جیم آمده لکن در تداول فارسی نظماً و نثراً بکسر حاء و سکون جیم است . گردک . عمارتی مدور مانند گنب
حجلهفرهنگ انتشارات معین(حِ لِ) [ ع . حجلة ] (اِ.) اتاق آراسته و مزین برای عروس و داماد در شب اول عروسی .
حجلهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاتاقی مزین و آراسته که عروس و داماد شب اول عروسی را در آن بهسر میبرند.
حجلةلغتنامه دهخداحجلة. [ ح َ ج َل َ ] (ع اِ) عمارت مدور مانند گنبد. (منتهی الارب ). || خانه ٔ آراسته بتخت و جامه و پرده ٔ عروس . ج ، حَجل یا حِجل . (منتهی الارب ). خانه ٔ آراسته