هباشاتلغتنامه دهخداهباشات . [ هَُ ] (ع اِ) ج ِ هباشة. آنچه به دست آید از مال و گرد کرده شود. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). آنچه فراهم آورند از مال و اندوزند. مال اندوخته . ذخیره . رؤبة گوید : لولا هباشات من التهبیش لصبیة کافرخ العشوش .(ازتا
حبسیاتلغتنامه دهخداحبسیات . [ ح َ سی یا ] (ع اِ) ج ِ حبسیة. شعرها که شاعر در آنگاه که به زندان است گفته باشد : و اصحاب انصاف دانند که حبسیات مسعود در علو به چه درجه است . (چهارمقاله ٔ نظامی ).
ابوساعدلغتنامه دهخداابوساعد. [ اَ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد حنفی ، ملقب به عمادالاسلام . او راست : کتاب الاعتقاد. وفات وی به سال 432 هَ . ق . بوده است .