لغتنامه دهخدا
زحاف . [ زَح ْ حا ] (اِخ ) ابن ابی الزحاف اصفهانی مکنی به ابومحمد. از ابن جریح و هشام قُردوسی و مثنی بن صباح و مسلم بن خالد روایت دارد. و عقیل بن یحیی و فرزندش جعفربن زحاف از او روایت دارند. ابو محمدبن حیان روایت کرد برای من از ابوعبداﷲ محمدبن یحیی از عقیل بن یحیی حافظ از زحا