تحسسدیکشنری عربی به فارسیکورکورانه جلورفتن , اشتباه کردن , لکنت زبان پيدا کردن , من من کردن , توپ را از دست دادن , سنبل کردن , کورمالي , اشتباه
آیندهنگر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه آیندهنگر بودن، بهعاقبت کاراندیشیدن، احتیاط کردن، محتاط بودن بااحتیاط جلورفتن، آزمایش کردن
درسختی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) فتادن، خودرا باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه شدن، سراسیمه شدن، آلودۀ کسی(چیزی) بودن(شدن)، امروز را فردا کردن، اسیر یا گرفتار شدن، پا[ی]بند شدن، دچار چیزی بودن، دستخوش چیزی بودن، گریبانگیر بودن، دستوپنجه نرم کردن، گرفتار بودن، دچار شدن، بهسختی افتادن، تجربه ک
رفتنلغتنامه دهخدارفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ) (