پیشرفت کردن

دیکشنری

advance, blossom, develop, gain, move, proceed, progress

پیشرفت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشروی کردن . جلو رفتن . || ترقی کردن . || میسر بودن .

ازدهار , ازدهر , اکثر , تحسن , تقدم

advance, blossom, develop, gain, move, proceed, progress

ilerlemek, ilerleme kaydetmek, kalkınmak

stem

overdevelop

trek

going

forge

پیشرفت، پیشرفت کردن، پیش رفتن

پیشرفت می کند، پیشرفت کردن، پیش رفتن

پیشرفت، ادامه دادن، پیش بردن، جلو بردن، پیشرفت کردن، کمک کردن به

بهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، تکمیل کردن

رشد کردن، رونق یافتن، موفق شدن، پیشرفت کردن، کامیاب شدن