جرادونلغتنامه دهخداجرادون . [ ج َرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ جراد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به جراد شود.
جرادینلغتنامه دهخداجرادین . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جُردان به معنی نره ٔ ستور. (از منتهی الارب ). رجوع به جردان شود.
جراذینلغتنامه دهخداجراذین . [ ج َ ] (ع اِ) نوعی از خرما و واحد آن جِرذانة است . (از منتهی الارب ). نوعی خرما. (از متن اللغة).
زردگونلغتنامه دهخدازردگون . [ زَ ] (ص مرکب ) زردرنگ . زردفام . (فرهنگ فارسی معین ) : همیدون نداد ایچ کس پاسخش به بد خیزد و زردگون شد رخش .دقیقی (گنج بازیافته ص 45).
جردونلغتنامه دهخداجردون . [ ] (ع اِ) ج ، جرادین ، به ذال معجمه نیز آمده ؛ نوعی موش بزرگ دشتی خار فرعون .
جرادلغتنامه دهخداجراد. [ج َرْ را ] (ع ص ، اِ) رویینه مال . (منتهی الارب ). روینه مال . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج ، جرّادون . (منتهی الارب ). || قلعین گر. آنکه آوندهای مسین را قلعاندود میکند. ج ، جرادون . (ناظم الاطباء).