جذب کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabsorb, assimilate, attract, blot, drink, gravitate, imbibe, pull, soak, sop
جذب کردنلغتنامه دهخداجذب کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن . بسوی خود کشیدن . (ناظم الاطباء). در خویشتن چیدن . (تاج المصادر بیهقی ). التسقی ؛ خون و مانند آن در خویشتن چیدن . (ت
جذب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت جذب کردن، بهسوی خود کشاندن(کشیدن)، کشیدن، جلب کردن جذابیتداشتن، دل ربودن مجذوب ساختن، اغوا کردن، وسوسه کردن، انگیختن چیزخور کردن، طلسم کردن، تله گذ
استقطابدیکشنری عربی به فارسیقطب بندى , متمركز كردن , متحد كردن , به گرد هم آوردن , حول يك محور گرداندن , يكسو كردن , محوريت دادن , جمع كردن , هماهنگ كردن , جذب كردن
absorbsدیکشنری انگلیسی به فارسیجذب می کند، جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحليل كردن، مجذوب شدن در، در کشیدن
وینسنت برومرواژهنامه آزادوینسنت برومر در ۳۰ دسامبر ۱۹۳۲ ميلادي در «اشتلن بوش» افريقاي جنوبي به دنيا آمده است. وي بين سالهاي ۱۹۵۱-۷ مدرك كارشناسي الهيات و پس از آن كارشناسي ارشد در فلسف
استمالدیکشنری عربی به فارسیجلب كرد , متقاعد كرد , كسب كرد , جذب كرد , خواهش كرد , خواست , دعوت كرد , نرم كرد (كسى را) , دلجويى كرد
استوعبدیکشنری عربی به فارسیيکسان کردن , هم جنس کردن , شبيه ساختن , در بدن جذب کردن , تحليل رفتن , سازش کردن , وفق دادن , تلفيق کردن , همانند ساختن , فهميد , درك كرد , گرفت , جذب كرد (مكيد