جحافلغتنامه دهخداجحاف . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) ابن حکیم بن عاصم سلمی . از شاعران عرب و مردی خونریز و فتنه انگیز و معاصر عبدالملک بن مروان بود. بهمراهی قبیله ٔ خویش با طائفه ٔ تغلب
جحافلغتنامه دهخداجحاف . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) ابن یمن . وی از طرف الناصر عبدالرحمن بن محمد به منصب قضاوت بلنسیه منصوب شدو در غزوالروم بسال 327 هَ . ق . در اندلس کشته شد وفرزندان
جحافلغتنامه دهخداجحاف . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) زیدبن علی بن ابراهیم بن محمد. از وزیران فاضل و بزرگوار یمن بود. در حبور [ شمال غربی صنعاء ] بدنیا آمد و در همانجا نشأت یافت . المتو
جحافلغتنامه دهخداجحاف . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) لطف اﷲبن احمدبن لطف اﷲبن احمد. از مورخان و ادیبان یمن بود. وی بسال 1189 هَ . ق . بدنیا آمد و بسال 1243 هَ . ق . در صنعاء درگذشت . او
جحافلغتنامه دهخداجحاف . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) محله ای است به نیشابور. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (مرآت البلدان ).
جحافللغتنامه دهخداجحافل . [ ج َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ جحفل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ِ جحفلة. (منتهی الارب ).
جحافیلغتنامه دهخداجحافی . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن ابی الوزیر التاجر، مکنی به ابوعبدالرحمان . از ابوحاتم رازی حدیث شنید و ابوعبداﷲ الحاکم از او حدیث استماع کرد.
جحافیلغتنامه دهخداجحافی . [ ج َح ْ حا ] (ص نسبی ) منسوب است به جحاف که محله ای است به نیشابور. (از الانساب سمعانی ).
جحافیلغتنامه دهخداجحافی . [ ج َح ْ حا ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن ابی الوزیر التاجر، مکنی به ابوعبدالرحمان . از ابوحاتم رازی حدیث شنید و ابوعبداﷲ الحاکم از او حدیث استماع کرد.
جحافیلغتنامه دهخداجحافی . [ ج َح ْ حا ] (ص نسبی ) منسوب است به جحاف که محله ای است به نیشابور. (از الانساب سمعانی ).
جحافللغتنامه دهخداجحافل . [ ج َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ جحفل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ِ جحفلة. (منتهی الارب ).
عام الجحافلغتنامه دهخداعام الجحاف . [ مُل ْ ج ُ ] (اِخ ) سال هشتادم هجری بود که سیلی برخاست و خانه های مکه و رکن را فراگرفت . (کامل ابن اثیر ج 4 ص 219).