لغتنامه دهخدا
خانجاه . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرّب خانگاه و بمعنی خانگاه است . یاقوت در ذیل کلمه ٔ خانجاه گوید: «لاادری این هو، الاّ اءَن َّ شیرویةقال :... محمدبن عبداﷲبن عبدان الصوفی ، ابوبکر یعرف بالحافظ الخانجاهی روی عن ابن هلال و ابن ترکان و غیرهما ماادرکته لصغر سنی و حدثنی عنه عبدوس و ک