ثرالغتنامه دهخداثرا. [ ث ِ ] (اِخ )جائی است بین رویثة و صفراء در پائین وادی حی . یوم ذی ثرا؛ نام یکی از جنگهای عرب است . (مراصد الاطلاع ).
ثرافرهنگ فارسی معین(ثَ) [ ع . ثراء ] 1 - (مص ل .) ثروتمند شدن ، بی نیاز شدن . 2 - (اِمص .) دارایی ، توانگری .
چیتریالغتنامه دهخداچیتریا. (اِخ ) شهر کوچکی است در جزیره ٔ قبرس . این شهر در زمان قدیم به نام (کیتره ) معروف و یکی از مهمترین و بزرگترین شهرهای جزیره بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
پترالغتنامه دهخداپترا. [ پ ِ ] (اِخ ) یا وادی موسی . شهر عربستان قدیم میان بحر احمر و بحرالمیت که متعاقباً پایتخت نبطیها و مردم ادوم یا ادومیه و سپس در دوره ٔ تسلط رومیان پایتخت فلسطین سوم بوده است . این شهر در دره ٔ عمیقی از کوه هور قرار داشت و در تجارت میان فینیقیه و فلسطین تأثیر و دخالت ع
پطرالغتنامه دهخداپطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیلاء رومیها فلسطین سوم آنرا پایتخت خود کردند آن شهر به طبقات در دره ٔ عمیق کوه هور ساخته شده بودو با فینیقیه و فلسطین
ترالغتنامه دهخداترا. [ ت ِ ] (اِخ ) از جزایر یونان است که شهر سیرنا ازجمله ٔ بلاد آن بود. این جزیره اکنون سانتورن نام دارد. (تاریخ قدیم فوستل دو کولانژ).
ثراءلغتنامه دهخداثراء. [ ث َ ] (ع اِمص ) بسیاری مال . توانگری . دارائی : انه لذوثراء؛ أی لذو عدد و کثرةمال . || (مص ) توانگر شدن . || بسیار شدن . || افزودن (مال و مردم و امثال آن ). || بسیارمال گردانیدن . بی نیاز شدن .
ذوثرالغتنامه دهخداذوثرا. [ ث ِ ] (اِخ ) ذوثراءیوم ذی ثراء، نام یکی از جنگهای معروف عرب است . و ثرا، موضعی است میان روثیة و صغراء بزیر وادی الحّی .
متیلغتنامه دهخدامتی . [ م َت ْ تی / م َت ْ تا ] (اِخ ) نام پدر حضرت یونس علیه وعلی نبینا الصلوة والسلام . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پدر یونس پیغمبر. (ناظم الاطباء) : یکی یعقوب بن اسحاق و دیگر یوسف چاهی سیم ایوب پیغمبر
ثریالغتنامه دهخداثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع ص ، اِ) مصغر ثروی . || (اِخ ) پروین پرن . پرند. پرو. پروه . رَفه . رَمه . نرگسه . نرگسه ٔ چرخ . نرگسه ٔ سقف لاجورد. و آن منزل سوم است از منازل قمر پس از بطین و پیش از دبران و آن شش ستاره است برکوهان ثور. عرب جای آنرا بر دنبه ٔ حمل (ألیةالحمل ) تو هم
ثراءلغتنامه دهخداثراء. [ ث َ ] (ع اِمص ) بسیاری مال . توانگری . دارائی : انه لذوثراء؛ أی لذو عدد و کثرةمال . || (مص ) توانگر شدن . || بسیار شدن . || افزودن (مال و مردم و امثال آن ). || بسیارمال گردانیدن . بی نیاز شدن .
ذوثرالغتنامه دهخداذوثرا. [ ث ِ ] (اِخ ) ذوثراءیوم ذی ثراء، نام یکی از جنگهای معروف عرب است . و ثرا، موضعی است میان روثیة و صغراء بزیر وادی الحّی .