ثابتیلغتنامه دهخداثابتی . [ ب ِ ] (اِخ ) ابونصر عبداﷲبن احمدبن ثابت بخاری ثابتی . رجوع به عبداﷲبن احمد... شود.
تأبطیلغتنامه دهخداتأبطی . [ ت َ ءَب ْ ب َ طی ی ] (ص نسبی ) منسوب به تَاءَبَّط شرّاً. رجوع به تَاءَبَّط شراً شود.
حملۀ نقطهثابتیfixed point attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای علیه توابع چکیدهساز که در آن برای یافتن برخورد، از نقطۀ ثابت در زیرتابع (subfunction) فشردهساز مورد استفاده در تابع چکیدهساز، استفاده میشود
توبتولغتنامه دهخداتوبتو. [ ب ِ ] (ص مرکب ) متوالی . پی درپی . || گوناگون . متنوع . (فرهنگ فارسی معین ).
تابتالغتنامه دهخداتابتا. [ ب ِ ](ص مرکب ) لنگه به لنگه . که یک شکل نباشد: چشمهایش تابتاست ، کفشهایم تابتا شده است . رجوع به «تا» شود.
دلوارcardioidواژههای مصوب فرهنگستانمکان هندسی نقطۀ ثابتی واقع بر یک دایره که بدون لغزش بر روی دایرۀ ثابتی با همان قطر میغلتد
واژۀ دورهای محضpurely periodic wordواژههای مصوب فرهنگستاندنبالهای از حروف که هر عنصر آن برابر با حرف ثابتی باشد
حملۀ نقطهثابتیfixed point attackواژههای مصوب فرهنگستانحملهای علیه توابع چکیدهساز که در آن برای یافتن برخورد، از نقطۀ ثابت در زیرتابع (subfunction) فشردهساز مورد استفاده در تابع چکیدهساز، استفاده میشود