کاجلغتنامه دهخداکاج . (اِخ ) دهی از دهستان بخش رزن شهرستان همدان ، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری رزن و 3هزارگزی خاور قروه . جلگه . سردسیر. مالاریائی ، سکنه 1450 تن . آب آن از قن
کاجلغتنامه دهخداکاج . (اِخ ) دهی از دهستان پشت کوه بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 8هزارگزی شمال اردل و 9 هزارگزی راه عمومی مالرو. کنار رودخانه ٔ کوهرنگ جلگه . معتدل . سکنه 10
کاژلغتنامه دهخداکاژ. (ص ) لوچ و احول . کاج . کج بین . کژبین . دوبین . (ناظم الاطباء) : به یک پای لنگ و به یک دست شل به یک چشم کور و به یک چشم کاژ. معروفی .ای تیغ زبان آخته بر ق
کاژفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (پزشکی) = لوچ: ◻︎ ای تیغ زبان آخته بر قافلهٴ ژاژ / چشمت به طمع مانده سوی نان کسان کاژ (ناصرخسرو: لغتنامه: کاژ)، ◻︎ به یک پای لَنگ و به یک دست شَل / به یک چش