تهمتنلغتنامه دهخداتهمتن . [ ت َ هََ ت َ ] (اِخ ) از القاب بهمن است . (از برهان ). لقب بهمن بن گشتاسب . (فرهنگ فارسی معین ). نام بهمن . (ناظم الاطباء).
تهمتنلغتنامه دهخداتهمتن . [ ت َ هََ ت َ ] (اِخ ) از القاب رستم زال است . (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). یکی از القاب رستم است زیرا که او عظیم الجثه و شجاع و بی همتا بود. (انجمن آر
تهمتنلغتنامه دهخداتهمتن . [ ت َ هََ ت َ ] (اِخ ) فلک نهم . (ناظم الاطباء). نام فلک نهم است که از همه ٔ افلاک بزرگتر است و بر همه احاطه دارد. و به این مناسبت رستم را تهمتن لقب کرد
تهمتنلغتنامه دهخداتهمتن . [ ت َ هََ ت َ ] (ص مرکب ) مردم قوی جثه و شجاع و بی نظیر را نیز گویند چه معنی ترکیبی این لغت بی همتاتن است ؛ یعنی تنی که عدیل و نظیر نداشته باشد. (برهان
تهمتن کلالغتنامه دهخداتهمتن کلا. [ ت َ هََ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش بندپی است که در شهرستان بابل واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تهمتناکلغتنامه دهخداتهمتناک . [ ت ُ م َ ] (ص مرکب ) (از: «تهمت » + «ناک »). تهمت آلوده . متهم . تهمت بسته . تهمت زده : بدان که منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است ، ن
تهمتن کلالغتنامه دهخداتهمتن کلا. [ ت َ هََ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش بندپی است که در شهرستان بابل واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تهمتناکلغتنامه دهخداتهمتناک . [ ت ُ م َ ] (ص مرکب ) (از: «تهمت » + «ناک »). تهمت آلوده . متهم . تهمت بسته . تهمت زده : بدان که منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است ، ن
تال ومالفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= تار۳: ◻︎ تهمتن به زاولستان است و زال / شود کار ایران همه تالومال (فردوسی: ۳/۱۴۳).
تورانشاهلغتنامه دهخداتورانشاه . (اِخ ) ابن قطب الدین تهمتن . پادشاه هرموز که از حدود 747-779 هَ . ق . سلطنت کرد. (از اعلام دیوان حافظ چ قزوینی ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 86، 13