تنبهلغتنامه دهخداتنبه . [ ت َ ن َب ْ ب ُه ] (ع مص ) بیدار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بیدار و هوشیار شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیدار شدن از خواب . (از
تنبهلغتنامه دهخداتنبه . [ تَم ْ ب َ / ب ] (اِ) چوبی گنده و بزرگ باشد که در پس در نهند تا در گشوده نگردد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشی
تنبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آگاهی، بیداری، هوشیاری ≠ غفلت ۲. بیدار شدن، هشیار شدن، آگاه شدن ≠ غافل شدن، غفلت ورزیدن
تابه بریانلغتنامه دهخداتابه بریان . [ ب َ / ب ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) گوشت پخته را گویند که مانند ماهی در میان تابه با روغن برشته کرده و سیر و سرکه بر آن زده باشند (برهان ) (آنندراج ). دم
تابه ماهیلغتنامه دهخداتابه ماهی . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند. (آنندراج ).
خودفروشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبهمزد، تنفروش، جنده، روسپی، فاحشه، کوچهقجری، قحبه، لکاته، بلایه، معروفه ۲. خودپرست، خودخواه، متکبر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان زبیری بصری شافعی مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : تنبه فی الفروع و سترالعورة و کتاب الامارة و مسکت (کتابی غریب و لغزمانند است ) .
لب گزیدنلغتنامه دهخدالب گزیدن . [ ل َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تأسف نمودن به گزیدن لب . پشیمانی یا خشم نمودن با گزیدن لب . تنبه دادن و منع کردن و خجل کردن با گزیدن لب : از آن شاه ایران