تمامعیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی عیار، کامل، تمام و کمال، بهتمام معنا، عالی، درجه یک، درمنتهای کمال، بهغایت کمال، تام پخته، بالغ، بالغه، رسیده ایدآل (ایدهآل)، آرمانی، کلاسیک معصوم، منزه ازگناه مطلق، خالص، ساده، تمام، دست نخورده شگفتآور
تمام عیارلغتنامه دهخداتمام عیار. [ ت َ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) کامل عیار و خالص . (غیاث اللغات ). سره . زر تمام عیار. زر خالص . زر دهدهی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بی غش و پاک : دنیا بعرض فقره بده وقت من یزیدکان گوهر تمام عیار ارز
تمام عیاریلغتنامه دهخداتمام عیاری . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) بارنداشتن مسکوک . کامل عیاری . خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود.
تمام عیاردیکشنری فارسی به انگلیسیabsolute, all-out, complete, consummate, exhaustive, flat-out, full-blooded, full-fledged, full-scale, outright, perfect, rank, unmitigated, unqualified, utter
عیار کردنلغتنامه دهخداعیار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وزن کردن . عیارگرفتن . رجوع به عیار و عیار گرفتن شود : من اینجا کنم نقد خود را عیارخود آنجا بیامرزد آمرزگار.میرخسرو (از آنندراج ).
جنگ تمامعیارtotal warواژههای مصوب فرهنگستانجنگی که در آن با استفاده از سلاحها و راهکنشهای خاص، علاوه بر منابع نظامی، منابع غیرنظامی و زیرساختهای کشور هدف گرفته میشوند و خسارات و تلفات غیرنظامی بسیار به دنبال دارد