ژوهیدنلغتنامه دهخداژوهیدن . [ دَ ] (مص ) چکیدن آب باشد از سقف خانه بسبب باران باریدن . (برهان ). چکه کردن طاق از باران .
ژولیدنلغتنامه دهخداژولیدن . [ دَ] (مص ) تند و درهم شدن و آن را جولیدن گویند. (جهانگیری ). درهم شدن و درهم رفتن و پریشان گردیدن . (برهان ). مختلط و مشوش گشتن . آشفته شدن . کالیدن .
ژولفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = ژولیدن۲. (صفت) آشفتهودرهم؛ پریشان؛ ژولیده.۳. (اسم) چینوچروک؛ چینوشکنج.