پیهtallowواژههای مصوب فرهنگستانچربی حیوانی جامد حاصل از بافتهای چربی گوسفند یا گاو که حاوی مقدار زیادی اسید چرب اشباع و تکغیراشباع (monounsaturated) و سفید و بدون بو و طعم است
پیه خوراکیedible tallowواژههای مصوب فرهنگستانچربی خوراکی بیبو که با تصفیۀ پیه ازطریق عملیات پرس به دست میآید
تلولغتنامه دهخداتلو. [ ت َ ل ُوو ] (ع ص ) همیشه اتباع کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلولغتنامه دهخداتلو. [ ت َل ْوْ ] (ع مص ) خریدن بچه ٔ استر. (ناظم الاطباء). کره قاطر خریدن . (از اقرب الموارد).
تلولغتنامه دهخداتلو. [ ت َ ] (اِ) مطلق خار را گویند. (برهان ). خار. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا)(آنندراج ). علیق و تمش . (ناظم الاطباء). تیغ شوک . شوکة. تمشک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تیر اندر قلب دشمن تا تلومیخلد چونانکه در چشمش تلو.
تلولغتنامه دهخداتلو. [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دو روستای مجاور هم بنام تلو بالا و تلو پایین است که در بخش شمیران شهرستان تهران کنار راه شوسه ٔ تهران به شمشک واقع است و200تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تلولغتنامه دهخداتلو. [ ت ِل ْوْ ] (ع ص ، اِ)پس رو چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیرو. (غیاث اللغات ) : به سخن ماند شعر شعرارودکی را سخنی تلو نبی است . شهید بلخی .|| رفیع و بلند. (منتهی الارب )
دشتلولغتنامه دهخدادشتلو. [ دَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . سکنه ٔ آن 252 تن . آب آن از زاینده رود. محصول آنجا غلات ، برنج ، صیفی و پنبه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
پیرایواتلولغتنامه دهخداپیرایواتلو. [ اِی ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 76 هزارگزی شمال خاوری گرمی و 3 هزارگزی شوسه ٔ بیله سوار به اصلاندوز جلگه ، گرمسیر. دارای 13 تن
جهتلولغتنامه دهخداجهتلو. [ ج َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . جلگه و معتدل مالاریایی . سکنه 190تن . آب از روضه چای و محصول غلات ، انگور، توتون ، چغندر و حبوبات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی جوراب بافی . راه مالرو دارد. (از فره
خرقان قتلولغتنامه دهخداخرقان قتلو. [ خ َ رَ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام یک قسمت از سه قسمت خرقان نزدیک قزوین است . رجوع به خرقان نزدیک قزوین شود.
سه تلولغتنامه دهخداسه تلو. [ س ِ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 8 هزارگزی باختر گاوبندی ، کنار راه شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه . جلگه ، گرمسیری و مالاریایی است . دارای 357 تن سکنه ٔ فارسی زبان