تقاضالغتنامه دهخداتقاضا. [ ت َ ] (ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه . (ناظم الاطباء). خواهش و با لفظ کردن و داشتن و آمدن مستعمل . (آنندراج ) : گویی از دو لب من ، بوسه تقاضا چه کنی وامخواهی نبود
تقاضائیلغتنامه دهخداتقاضائی . [ ت َ ] (ص نسبی ) درخواستی و ابرامی و تأکیدی و احتیاجی . (ناظم الاطباء). درخور تقاضا. قابل تقاضا.
أَجابَ طَلَباًدیکشنری عربی به فارسیبه تقاضايي جواب مثبت داد , تقاضايي را پذيرفت , پاسخ مثبت داد به خواسته اي (تقاضايي)