تقاضاگرلغتنامه دهخداتقاضاگر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) خواهنده . درخواست کننده . خواستار. جوینده : خود کرا آمد چنین دولت بدست قطره را بحری تقاضاگر شده ست . مولوی .این بمن بگذار کاستادم در این گر تقاضاگر بود هم آتشین . <p class="au
تکودارلغتنامه دهخداتکودار. [ ] (اِخ ) برادر آباقاخان (1282-1284م .) که بعد از آباقاخان به سلطنت رسید و در 10 اوت 1284 م . بدست برادرزاده اش ارغون کشته شد. رجوع
تقادیرلغتنامه دهخداتقادیر. [ ت َ ] (ع اِ)ج ِ تقدیر. (ناظم الاطباء): اذا حلت التقادیر بطلت التدابیر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و انواع تدابیر موافق انوار تقادیر نمی آید. (سندبادنامه ص 55). تقادیر مخالف تدابیر است . (سندبادنامه ص <span c
تکادرلغتنامه دهخداتکادر. [ ت َ دُ ] (ع مص ) پیوسته نگریستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تکادرت العین فی الشی ٔ اذا دامت النظر الیه . (منتهی الارب ).