تفتافلغتنامه دهخداتفتاف . [ ت َ ] (ع اِ) کسی که تلفظ کند احادیث زنان را. ج ، تفتافون و تفاتف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
طفطافلغتنامه دهخداطفطاف . [ طَ ](ع اِ) کرانه ٔ جوی و جانب آن . || اطراف وکرانه های درخت . (منتهی الارب ). کرانه های درخت . (منتخب اللغات ). || نبات نازک . (مهذب الاسماء).
تفتفلغتنامه دهخداتفتف . [ ت َ ف َت ْ ت ُ ] (ع مص ) عمل تردیدآمیز. سرگرم کاری بیهوده شدن . با تردید سخن گفتن . (دزی ج 1 ص 148).
تفاتفلغتنامه دهخداتفاتف . [ ت َ ت ِ ] (ع اِ) ج ، تفتاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که تلفظ کند احادیث زنان را. (آنندراج ). || نوعی از شعر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تفاطولغتنامه دهخداتفاطؤ. [ ت َ طُءْ ] (ع مص ) درآمده پشت و برآمده سینه گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خویشتن را کشیدن از کاری و سرکشی نمودن . || بازپس گردیدن . || منکسر شدن و بازگردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متفتفلغتنامه دهخدامتفتف . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) کسی که بیان می کند احادیث و افسانه های زنان را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). به معنی تفتاف . (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). و رجوع به تفتاف شود.
تفاتفلغتنامه دهخداتفاتف . [ ت َ ت ِ ] (ع اِ) ج ، تفتاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که تلفظ کند احادیث زنان را. (آنندراج ). || نوعی از شعر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).