تغییریافتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ه، دگرگونشده، مخدوش، مقلوب، مدرن، مصنوع، تبدیلشده، بهبود یافته منقلب ◄ شخص تغییریافته
آبپنیر تغییریافتهmodified wheyواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که با کاهش املاح معدنی و لاکتوز از آبپنیر به دست میآید
مسیر تغییریافتهdiverted traffic, diverted demandواژههای مصوب فرهنگستانمسیری که تحت تأثیر تغییر کاربری زمین یا هر دلیل دیگر تغییر کند، بیآنکه مبدأ و مقصد و وسیلۀ سفر عوض شود
غذای تغییریافتۀ ژنتیکیgenetically modified food, GMFواژههای مصوب فرهنگستانغذای بهدستآمده از موجوداتی که توالی ژنهای آنها اصلاح شده است متـ . غذای تراژنی transgenic food غذای مهندسیشدۀ ژنتیکی genetically engineered food
آبپنیر تغییریافتهmodified wheyواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که با کاهش املاح معدنی و لاکتوز از آبپنیر به دست میآید
مسیر تغییریافتهdiverted traffic, diverted demandواژههای مصوب فرهنگستانمسیری که تحت تأثیر تغییر کاربری زمین یا هر دلیل دیگر تغییر کند، بیآنکه مبدأ و مقصد و وسیلۀ سفر عوض شود