تغنیملغتنامه دهخداتغنیم . [ ت َ ] (ع مص ) غنیمت دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة). غنیمت دادن کسی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطیه دادن یا زائد بر سهم بکسی چیزی دادن . (از اقرب الموارد).
تغنملغتنامه دهخداتغنم . [ ت َ غ َن ْ ن ُ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). || غنیمت شمردن . (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
غنیمت دادنلغتنامه دهخداغنیمت دادن . [ غ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) دادن مالی که به غنیمت گرفته شده است . دادن غنیمت . تغنیم . تنفیل . (تاج المصادر بیهقی ).