تغلیقلغتنامه دهخداتغلیق . [ ت َ ] (ع مص ) در ببستن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). بستن درها را؛ غلقت الابواب تغلیقاً شدد للکثرة و ربما قالوا غلقت الابواب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در بستن . (آنندراج ).
تغلقلغتنامه دهخداتغلق . [ ت ُ ل ُ ] (اِ) بمعنی سردار از لغات ترکی نوشته شد و نام پادشاهی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تغلقلغتنامه دهخداتغلق . [ ت ُ ل َ / ل ُ ] (اِخ ) نام حکمرانان دهلی و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و تغلق شاه و سلسله ٔ تغلقیه شود.
فیروزشاه تغلقلغتنامه دهخدافیروزشاه تغلق . [ هَِ ت ُ ل ُ ] (اِخ ) از شاهان دهلی بوده که در 1351 م . جلوس کرده و در ایجادو تعمیر ابنیه و شهرها و مساجد اهتمام ورزید. وفات وی را به سال 1388 م . نوشته اند. (از اعلام المنجد).
تغلق شاهلغتنامه دهخداتغلق شاه . [ ت َ ل َ / ل ُ ] (اِخ ) (... اول ) غیاث الدین اولین از سلاطین تغلقیه ٔ هند که از 720 تا 725 هَ . ق . حکومت داشت و رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ اقبال ص
تغلق شاهلغتنامه دهخداتغلق شاه . [ ت َل َ / ل ُ ] (اِخ ) (... ثانی ) چهارمین از سلاطین تغلقیه ٔ هند که از 790 تا 791 هَ . ق . حکومت داشت و رجوع به تاریخ طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ اقبال ص <span cl
مغلقلغتنامه دهخدامغلق . [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) بسته . مُغلَق : از فضل به یک حدیث او الکن بگشاید صد در مغلق را. قطران (دیوان چ محمد نخجوانی ص 12).و رجوع به تغلیق و مغلق شود.
مغلقهلغتنامه دهخدامغلقه . [ م ُ غ َل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) بسته .بسته شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تا بود و هست نزد حکیمان روزگاراحکام شاعری ز قوافی ّ مغلقه در هیچ وزن و قافیه بر طبع سوزنی ابواب هجو تو نخوهد شد مغلقه . سوزنی (از