بابیلغتنامه دهخدابابی . (اِخ ) شهری [ به هندوستان ] بانعمت است و پادشای وی مسلمان است و عمربن عبدالعزیز که خروج کرد و منصور بگرفت ازین شهر بود. (حدود العالم ).
بابیلغتنامه دهخدابابی . (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن اسحاق اسدی بخاری بابی . وی از نصربن حسن حدیث کرده و خلق بن محمد خیام از وی حدیث دارد.(از معجم البلدان ، ذیل کلمه ٔ بابه ) (منتهی
بابی بگیریلغتنامه دهخدابابی بگیری . [ بی ب ِ ] (حامص مرکب ) دستگیری بابی ها یعنی پیروان سیدعلیمحمد باب و آن چنانست که پس از سؤقصد به ناصرالدین شاه از طرف طرفداران باب ، بنا بفرمان شا
بابی لاسلغتنامه دهخدابابی لاس . (اِخ ) (سَن ) اسقف آنتیوش ،جانشین زبن بحدود قرن سوم م . وی رنج شهادت را بهنگام زجر دس بجان خرید. ذکران وی در 24 ژانویه است .