تضویحلغتنامه دهخداتضویح . [ ت َض ْ ] (ع مص ) نوشانیدن کسی را شیر تنک به آب آمیخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آمیختن شیر را با آب . (از اقرب الموارد). و رجوع به تضییح شود.
تدگوئیهلغتنامه دهخداتدگوئیه . [ ت ِ ئی ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان در بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 27هزارگزی جنوب ساردوئیه و 12هزارگزی راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است و20</sp
تدوحلغتنامه دهخداتدوح . [ ت َ دَوْ وُ ] (ع مص ) نفخ آوردن و فروافتادن شکم از چاقی یا مرض .(از اقرب الموارد). انتفاخ و تدلی بطن . (المنجد).
تدوهلغتنامه دهخداتدوه . [ ت َ دَوْ وُه ْ ] (ع مص ) متغیرشدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || سطبر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بی اندیشه بکاری درشدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تدویحلغتنامه دهخداتدویح . [ ت َدْ ] (ع مص ) پراکنده نمودن شتران خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده کردن مال خود را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نفخ آوردن شکم و فروافتادن آن . (المنجد).
تذویحلغتنامه دهخداتذویح . [ ت َذْ ] (ع مص ) پراکنده کردن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || پریشان و متفرق گردانیدن مال را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): کل ما فرقه فقد ذوّحه . (اقرب الموارد).