26 فرهنگ

704 مدخل


ترجمه مقاله

تصادم

tasādom

به هم زده شدن؛ به هم کوفته شدن؛ سخت به هم خوردن دو چیز؛ کوفته شدن دو جسم به یکدیگر.

برخورد

۱. برخورد، تصادف
۲. درگیری

beat, bump, collision, hit, impact, percussion, plump, smash, smashup