تسریعکنندۀ بازگشتrelapse precipitantواژههای مصوب فرهنگستانهر عاملی که بازگشت را تسریع کند متـ . تلنگر بازگشت، بازگشتآور relapse trigger
تسریعکنندۀ نزدیکproximal precipitating factorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از حوادث اخیر پیرامون فرد است
تسریعکنندۀ نزدیکproximal precipitating factorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از حوادث اخیر پیرامون فرد است
تسریعکنندۀ شخصی دورdistal personal factorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از ساختار وراثتی و پیشینۀ شخصی فرد است
عامل زمینهای میانیintermediate background factorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از رویدادهای مهم و فشارها و مشکلات دائمی و روزمره در زندگی فرد است