تساقبلغتنامه دهخداتساقب . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقارب . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد).
تسکابلغتنامه دهخداتسکاب . [ ت َ ] (ع مص ) ریختن آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ریختن آب و اشک و مانند آن . (از متن اللغة) (از المنجد).
متساقبلغتنامه دهخدامتساقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک به هم و پیوسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ابیاتهم متساقبه ؛ یعنی همدیگر نزدیک اند. (منتهی الارب ). و رجوع به تساقب شود.
متساقبلغتنامه دهخدامتساقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک به هم و پیوسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ابیاتهم متساقبه ؛ یعنی همدیگر نزدیک اند. (منتهی الارب ). و رجوع به تساقب شود.