پترنلغتنامه دهخداپترن . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) کایوس . نویسنده ٔ لاتینی قرن اول میلادی . اصل وی از طایفه ٔ گل بود و در دربار نرون زندگانی مرفه داشت و کتابی بنام ساتیریکُن دارد. این کتاب اثری نفیس راجع به آداب و عادات رومیان قرن اول میلادی است . وی با گشودن رگ انتحار کرد.
پترنلغتنامه دهخداپترن . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) سَن . کشیشی از لهستان . او در قسطنطنیه بتاریخی نامعلوم متولد شد و در حدود 450 م . به لهستان درگذشت و از خاندانی شریف بود و از دست پاپ سِلِستن اول عنوان «اسقف لهستان » یافت و ذکران وی در چهارم اکتبر باشد.
ترپنلغتنامه دهخداترپن . [ ت ِ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام عمومی هیدروکربورهای تربانتین و کامفن و جز آنهاست : اترهای گزانتوژنی مخصوصاً در سری ترپن ها نتایج قابلی دارند. (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 393).
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان است که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد، و در 24 هزارگزی شمال باختری جوی زر و 9 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه آباد به ایلام قرار دارد. دامنه ای معتدل است و <span class="hl"
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان است که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد، و در 24 هزارگزی شمال باختری جوی زر و 9 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه آباد به ایلام قرار دارد. دامنه ای معتدل است و <span class="hl"
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت َ رَ] (اِ) گل نسرین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ). گل نسرین و نسترن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی بمعنی گل نسرین آورده اند و ظن فقیر آن است که مخفف نسترن باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام گلی است منسوب به رخ خوبان وشاهدان
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ِ رَ ] (اِ) قطار راه آهن . (از ناظم الاطباء). قطار اطاقهای ماشین که بر راه آهن میرود لفظ مذکور انگلیسی و در فارسی مستعمل است لیکن هنوز جزء زبان نشده است .(فرهنگ نظام ). مجموع چند واگون اعم از باری و سواری با لوکوموتیو که بر روی خط آهن حرکت میکند. قطار.
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ِ رُ ] (اِخ ) برادر هامیلکار پادشاه قرطاجنه (کارتاژ) و معاصرخشایارشا. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 766 شود.
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ُ رَ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). ناحیه ای است بین مکه و عدن که پس از آن موزع قرار دارد و آن منزل پنجم است برای حاجیان عدن . (از معجم البلدان ).
دوپویترنلغتنامه دهخدادوپویترن . [ رِ ] (اِخ ) یکی از جراحان نامی فرانسه در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی بود. وی در دانشگاه پاریس به تدریس و در بیمارستانهای پاریس به معالجه و جراحی پرداخت و شهرت و ثروت فراوانی کسب کرد. دویست هزار فرانک نقد که از این راه بدست آورده بود به دانشکده ٔ پزشکی پاریس داد تا
فاسترنلغتنامه دهخدافاسترن . [ ] (معرب ، اِ) لغت سریانی است و به یونانی جندبادستر و فاطونیقی نامندو به فارسی بستان افروز است . (فهرست مخزن الادویه ).
سانتال سیترنلغتنامه دهخداسانتال سیترن . [ رَ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) چوب یا صندل زردی است از تیره ٔ سانتالادسه . چوب آن قسمت قابل مصرف است ، اسانس آن ماده ٔ مؤثر است و موارد استعمال شربت روبارب مرکب . (کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 186).
کمینترنلغتنامه دهخداکمینترن . [ ک ُ ت ِ] (اِخ ) اتحاد احزاب کمونیست کشورهای گوناگون جهان که در سال 1919 م . تأسیس شد و تا سال 1943 م . دایر بود. مؤسس کمینترن لنین بود و اولین کنگره ٔ آن از 2 ت