ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان است که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد، و در 24 هزارگزی شمال باختری جوی زر و 9 هزارگزی باختر شوسه ٔ شاه آباد به ایلام
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت َ رَ] (اِ) گل نسرین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ). گل نسرین و نسترن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی بمعنی گ
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ِ رَ ] (اِ) قطار راه آهن . (از ناظم الاطباء). قطار اطاقهای ماشین که بر راه آهن میرود لفظ مذکور انگلیسی و در فارسی مستعمل است لیکن هنوز جزء زبان نشده ا
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ِ رُ ] (اِخ ) برادر هامیلکار پادشاه قرطاجنه (کارتاژ) و معاصرخشایارشا. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 766 شود.
ترنلغتنامه دهخداترن . [ ت ُ رَ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). ناحیه ای است بین مکه و عدن که پس از آن موزع قرار دارد و آن منزل پنجم است برای حاجیان عدن . (از معجم ال
طرنلغتنامه دهخداطرن . [ طُ ] (ع اِ) جامه ٔ ابریشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از خز است . (فهرست مخزن الادویه ). خز. (منتخب اللغات ).