تحبیسلغتنامه دهخداتحبیس . [ ت َ ] (ع مص ) بر روی فراش کشیدن مِحْبَس را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراش را با مِحْبَس [ مِقْرَمه . پرده ٔ پر نقش و نگار ] پوشانیدن . (اقرب الم
تحبسلغتنامه دهخداتحبس .[ ت َ ح َب ْ ب ُ ] (ع مص ) وایستادن . (زوزنی ). فاایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در بند داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از
تحبیبلغتنامه دهخداتحبیب . [ ت َ ] (ع مص )دوست گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دوست و حبیب گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اق
تحبیذلغتنامه دهخداتحبیذ. [ت َ ] (ع مص ) حبذا گفتن کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): لاتحبذنی تحبیذاً؛ مگو مرا حبذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
تحبیرلغتنامه دهخداتحبیر. [ ت َ ] (ع مص ) نیکو کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نیکو کردن و آراستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه حدیث ابی موسی : لو علمت انک
تحبیشلغتنامه دهخداتحبیش . [ ت َ ] (ع مص ) گردآوردن چیزی ، کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (قطر المحیط)(اقرب الموارد). گردآوردن . (آنندراج ). || کسب کردن . (منتهی الار
عطیهلغتنامه دهخداعطیه . [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. عطیت . جایزه . انعام . بخشش : و برخوردار گردانادامیرالمؤمنین را از تو و از آن نعمت بزرگ و عطیه ٔ وافر و موهبت نفیس که ترا دا
تحبسلغتنامه دهخداتحبس .[ ت َ ح َب ْ ب ُ ] (ع مص ) وایستادن . (زوزنی ). فاایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را در بند داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از
تحبیبلغتنامه دهخداتحبیب . [ ت َ ] (ع مص )دوست گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دوست و حبیب گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اق
تحبیذلغتنامه دهخداتحبیذ. [ت َ ] (ع مص ) حبذا گفتن کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): لاتحبذنی تحبیذاً؛ مگو مرا حبذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
تحبیرلغتنامه دهخداتحبیر. [ ت َ ] (ع مص ) نیکو کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نیکو کردن و آراستن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه حدیث ابی موسی : لو علمت انک