تجبسلغتنامه دهخداتجبس . [ ت َ ج َب ْ ب ُ ] (ع مص )تبختر در رفتار. (اقرب الموارد). خرامیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خرامان براه رفتن . (آنندراج ).
تازبازلغتنامه دهخداتازباز. (نف مرکب ) مغلم و غلام باره را گویند. (برهان ) (آنندراج ). تازباره . بچه باز و غلام باره . (فرهنگ نظام ) : شاعرکی تازباز و یافه درایم . سوزنی .بگرفتمش مهار و شدم بر فراز اوچونانکه تازباز شود بر فراز تاز.<br
متجبسلغتنامه دهخدامتجبس . [ م ُ ت َ ج َب ْب ِ ] (ع ص ) خرامنده . (آنندراج ). خرامنده و به طور تکبر راه رونده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجبس شود.
متجبسلغتنامه دهخدامتجبس . [ م ُ ت َ ج َب ْب ِ ] (ع ص ) خرامنده . (آنندراج ). خرامنده و به طور تکبر راه رونده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجبس شود.