تبانچیژلغتنامه دهخداتبانچیژ. [ ت َ ] (اِ) در شعوری (ج 1 ورق 278 الف ) آمده : «تبانچیژ بفتح باء موحده و سکون نون و کسر جیم ، در فارسی بمعنی گل فزونی (؟) است . بنقل فرهنگ نعمةاﷲ». در فرهنگ نعمةاﷲ (دو نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه
تبانیلغتنامه دهخداتبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شیخ جلال الدین التبانی ، از مردم تَبّانَة است . مردی دانشمند و پسر وی یعقوب از اصحاب حافظبن حجر بود. (از تاج العروس ).
تبانجیرلغتنامه دهخداتبانجیر. [ ت َ ] (اِ) اشتینگاس تبانجیر و تبانجیژ را بمعنی نوعی گل آورده است . ولی مرحوم ناظم الاطباء این دو کلمه را نام رودخانه ای دانسته است . و رجوع به تبانچیژ شود.