تاناکالغتنامه دهخداتاناکا. (اِخ ) کسی است که آزمایش های وی در مورد کرم ابریشم مشهور است . رجوع بکتاب وراثت عزیزاﷲ خبیری ص 110 و 162 شود.
تانکولغتنامه دهخداتانکو. (اِ، ص ) حجام و سرتراش را گویند. (انجمن آرا). ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است . رجوع به تانگو شود.
تنکاعلغتنامه دهخداتنکاع . [ ت َ ] (ع مص ) به دوشیدن سختی کردن بر ستور. (منتهی الارب ). نکع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سستی کردن در حاجت . (از اقرب الموارد).