مثنویفرهنگ مترادف و متضاد۱. دو دو ۲. مربوطبه مثنی ۳. شعر و منظومهای هموزن که هر بیت ومصراع آن بهیک قافیه باشد
مثنویفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شعری که هر دو مصراع آن قافیه داشته باشد و قافیۀ مصراع دوم آن نظیر قافیۀ مصراع اول باشد.۲. منظومهای که در این قالب سروده شده باشد: مثنوی معنوی.
مثنویلغتنامه دهخدامثنوی . [ م َ ن َ وی ی / ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به مثنی که اسمی است معدول از اثنین اثنین که ترجمه ٔ آن به فارسی دودو باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). || (اِ) شعر
مثنویاتلغتنامه دهخدامثنویات . [ م َ ن َ وی یا ] (ع اِ) ج ِ مثنویة تأنیث مثنوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اشعار عنصری شعار فصاحت و دلیری دارد ... و مثنویاتی که تألیف کرده ا
مثنویةلغتنامه دهخدامثنویة. [ م َ ن َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث مثنوی . ج ، مثنویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ورجوع به مثنوی شود. || (اِمص ) ضعف و ناتوانی . (ناظم الاطباء) (
منویشلغتنامه دهخدامنویش . [ م َن ْ ] (ع اِ) مناوش . بنفش تیره . بنفش کبود. بنفسج . رنگ ارغوانی متمایل به رنگ آبی تیره . (از دزی ج 2 ص 617 و 619).
مثنویاتلغتنامه دهخدامثنویات . [ م َ ن َ وی یا ] (ع اِ) ج ِ مثنویة تأنیث مثنوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اشعار عنصری شعار فصاحت و دلیری دارد ... و مثنویاتی که تألیف کرده ا
مثنویةلغتنامه دهخدامثنویة. [ م َ ن َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث مثنوی . ج ، مثنویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ورجوع به مثنوی شود. || (اِمص ) ضعف و ناتوانی . (ناظم الاطباء) (
کساللغتنامه دهخداکسال . [ ک َ ] (ص ) در حاشیه ٔ مثنوی این لفظ به معنی دور و جدا نوشته شده است و در لطائف و غیره یافت نشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ظاهراً صحیح کلمه گسال است .
ساقی نامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که شاعر خطاب به ساقی ابیاتی در طلب باده و ذکر ناپایداری زندگانی و غنیمت دانستن باقی عمر بگوید.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگ