لغتنامه دهخدا
بیهوش . (ص مرکب ) (از: بی + هوش ) که هوش ندارد. که فاقد هوش است . بی فهم . بی فراست . بی شعور. (ناظم الاطباء). کندفهم . مقابل باهوش . خِنگ . دیرفهم . کندذهن . بی ذکاوت . بی حافظه . کم فراست . (یادداشت مؤلف ):ضعضع؛ مرد بی رای و هوش . (منتهی الارب ) : <