بوغاءلغتنامه دهخدابوغاء. [ ب َ ] (ع اِ) خاک نرم که مذرور ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خاک بسیار نرم . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) : لعمرک لو لا هاشم ما تعفرت ببغدان فی بوغائها القدمان . (اقرب الموارد).- بوغاء
ییسون بوغالغتنامه دهخداییسون بوغا. [ ](اِخ ) پانزدهمین از اولوس جغتای در ماوراءالنهر، ظاهراً از 709 تا حدود 718 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
بوغیلغتنامه دهخدابوغی . (ص نسبی ) منسوب است به بوغ که قریه ای است از قراء ترمذ در شش فرسخی ترمذ و از آنجا است : ابوعیسی محمدبن سورةبن شداد البوغی . (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
هدف ناشناسbogey/ bogie/ bogyواژههای مصوب فرهنگستان1. هر هواگردی که برای دیدبان یا دیدبانان قابل شناسایی نباشد 2. نشان یا علامتی از دشمن یا هواپیمای ناشناس که بر روی صفحۀ رادار دیده شود اختـ . هَنا
سبک مایهلغتنامه دهخداسبک مایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) چیز بی قدر و ارزش و کم مایه و بی قیمت و کم بها. (آنندراج ) : چو نان خورده شد کارِ می ساختندسبک مایه جایی بپرداختند. فردوسی . || نادان و ج