نشوةلغتنامه دهخدانشوة. [ ن َش ْ وَ ] (ع اِ) مستی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مستی یا آغاز سکر. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) .
نشوةلغتنامه دهخدانشوة. [ ن ُش ْ وَ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج ). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نِشوَة. نَشوَة.(
نشوهلغتنامه دهخدانشوه . [ ن َش ْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه در 33 هزارگزی ساوه در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 264 تن سکنه دارد، آبش از قنات ، محصو
نشوهفرهنگ انتشارات معین(نَ وَ یا وِ) [ ع . نشوة ] 1 - (مص ل .) سرخوش شدن و نشأه یافتن به وسیلة استعمال مواد مخدر. 2 - (اِمص .) سرخوشی و نشأه .
نشوهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بوییدن؛ بو کردن.۲. مست کردن.۳. (اسم) سرخوشی از می؛ سکر؛ مستی؛ اول مستی.
نشوه بخشلغتنامه دهخدانشوه بخش . [ ن َش ْ وَ / وِ ب َ ] (نف مرکب ) مستی آورنده . || سرور و خوشحالی آورنده . (ناظم الاطباء).
نشوه بخشلغتنامه دهخدانشوه بخش . [ ن َش ْ وَ / وِ ب َ ] (نف مرکب ) مستی آورنده . || سرور و خوشحالی آورنده . (ناظم الاطباء).
نشوهلغتنامه دهخدانشوه . [ ن َش ْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه در 33 هزارگزی ساوه در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 264 تن سکنه دارد، آبش از قنات ، محصو